رویدادهای سوریه و تحریف در رسانه های همگانی
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی

در سوریه چه می گذرد؟

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=24517

 

نوشتۀ دومینیکو لوسوردو

از چند روز پیش، گروه های ناشناسی روی تظاهر کنندگان و به ویژه به روی شرکت کنندگان در مراسم تدفین که در پی رویداد های خونین برگزار شد، تیراندازی کرده اند.

این گروه ها چه کسانی هستند؟ مقامات رسمی سوریه می گویند که این افراد قطعا وابسته به سرویس های اطلاعاتی کشورهای خارجی هستند.

در غرب، بر عکس، حتی در جناح چپ بی هیچ تردیدی در وحلۀ نخست نظریۀ کاخ سفید را می پذیرند : به این معنا که آنهایی که تیراندازی می کنند، پیوسته همان مأموران لباس شخصی سوریه هستند. ولی آیا اوباما زبانش بر محور حقیقت می چرخد؟

آژانس خبری سوریه «سانا» از کشف «بطری پلاستیکی حامل خون» گزارش می دهد. این بطری های پلاستیکی برای «ویدئو های تقلبی آماتور» در بازنمایی مرگ و یا زخمی شدن تظاهر کنندگان مورد استفاده قرار گرفته است.

این گزار شی را که از مقالۀ « ل. ترومبتا» در روزنامۀ «استامپا» روز 24 آوریل خوانده ام،  چگونه باید تعبیر کنم؟ شاید صفحاتی که بعدا به زیر چاپ خواهند رفت، بتواند این موضوع را روشن سازد. اگر خواننده ای از خوانندگان من از حرفهایم شگفت زده شود و یا به محتوای نوشته ام  ناباورانه بنگرد، فراموش نکند که منابعی که من در این جا به کار برده ام کاملا و تماما از منابع «بورژوا» غربی و طرفدار غرب بوده است( بخش ضمیمه را نیز بخوانید).

«عشق و حقیقت»

این مدت اخیر، به ویژه به دلیل مداخلات معاون رئیس جمهور هلاری کلینتون، دولت اوباما هیچ فرصتی را برای بزرگداشت انترنت، فیس بوک، توییتر، به عنوان ابزاری برای گسترش حقیقت و به شکل غیر مستقیم برای گسترش صلح از دست نداده است.

واشینگتن  برای ارتقاء توانایی های این ابزارها و مقاوم ساختن آن در رویارویی با سانسور «مستبدان» مبالغ هنگفتی را اختصاص داده است. در واقع، برای رسانه های نوین مانند سنتی ترین آن، همان قاعده برقرار است : به این معنا که این ابزارها می توانند در عین حال ابزارهایی برای تحریف و تحریک نفرت و حتی جنگ به کار برده شوند. گوبلز و رژیم نازی بر همین اساس به شکل ماهرانه ای از رادیو بهره برداری کردند.

طی جنگ سرد، فراتر از ابزار تبلیغاتی، انتقال امواج رادیویی برای طرفین متخاصم به سلاحی تمام عیارتبدیل شده بود: متشکل ساختن کارگاه جنگ روانی مؤثر یکی از نخستین وظایف سازمان اطلاعاتی آمریکا، سیا بود.

کاربست تبلیغات انحرافی در پایان جنگ سرد نیز نقش اساسی داشت،  و طی این دوران در کنار رادیو، تلویزیون نیز وارد کارزار شد. 17 نوامبر 1989، «انقلاب مخملی» در پراگ به پیروزی رسید، با شعاری که خود را طرفدار گاندی معرفی می کرد (1) : «عشق و حقیقت».

در واقع یک گزارش دروغین بود که نقش تعیین کننده را در پیروزی «انقلاب مخملی» در پراگ بازی کرد. گزارشی دروغین واقعۀ «کشته شدن یک دانشجو را به دلیل خشونت پلیسی» منتشر کرده بود. موضوعی که «روزنامه نگار و از رهبران مخالف رژیم؛ یان اوربان(2) بیست سال بعد با رضایت خاطر دروغی را که خودش ساخته بود آشکار می سازد، که موجب خشم عمومی و فروپاشی رژیمی شد که در حال زوال بود.

در پایان 1989، اگر چه نیکلای چائوشسکو قویا بی اعتبار شده بود ولی هنوز در رمانی حکومت می کرد. ولی چگونه سرنگون شد؟ رسانه های همگانی در غرب به شکل گسترده در رمانی گزارشات و تصاویر کشتار جمعی در تیمیسوآرا(3) توسط پلیس چائوشسکو را منتشر کردند. ولی واقعیت چه بوده است؟ پاسخ به این پرسش را به فیلسوف ارزشمندی (گیورگیو آگامبن)(4) واگذار می کنیم که همیشه آن صلابت انتقادی را در رابطه با ایدئولوژی حاکم نداشته ، ولی در این جا دررابطه با موضوع مورد نظر ما، قطعه ای استادانه عرضه کرده است :

«برای نخستین بار در تاریخ بشریت، اجساد تازه دفن شده و یا اجسادی که در سردخانه به سر می بردند، از خاک بیرون کشیده شده و به سرعت تحت شکنجه قرار گرفته بودند تا در برابر دوربین کشتار جمعی را بازنمایی کنند. این نمایش می بایستی به رژیم جدید قانونیت ببخشد. آن چه را که تمام جهان مستقیما به روی صفحۀ تلویزیون به چشم دید، دروغ مطلق بود، و اگر چه کار تقلبی در برخی موارد خودش را لو می داد، ولی به هر جهت توسط رسانه های همگانی در سطح جهانی به عنوان واقعیت باز شناسی شد، تا روشن شود که از این پس حقیقت چیزی نیست به جز وهله ای از جریان ضروری دروغ.»

ده سال بعد، این شیوه ای که در بالا مطرح کردیم دوباره با موفقیت به کار بسته شد. و مسئولیت اردوی مرگ دهشتناک کشوری (یوگوسلاوی) را متهم می دانست که تجزیۀ آن از پیش برنامه ریزی شده و علیه آن جنگ بشردوستانه ای را آماده می کردند.

«کشتار جمعی [راچاک](5) دهشتناک است، با قطع عضو و سرهای بریده. کشتار راچاک، برای تحریک حس نفرت و انزجار در افکار عمومی بین المللی، صحنۀ بسیار مناسبی بود. ولی چیزی در این کشتار عجیب به نظر می رسد، صرب ها بر حسب عادت می کشند بی آن که به قطع عضو دست بزنند [...] همان گونه که جنگ بوسنی نشان می دهد، افشای فجایعی که روی بدن ها دیده می شود، نشانه هایی از شکنجه و سرهای بریده، از جنگ افزارهای تبلیغاتی دائمی هستند[...] شاید که صرب ها دست به چنین کاری نزده باشند و چریک های آلبانی بودند که به قطع عضو دست زده اند».

ولی در آن« دوران، چریک های ارتش آزادیبخش کوزوو نمی توانستند در چنین رسوایی مورد سوء ظن قرار گیرند، زیرا ارتش آزادیبخش بودند و آنها را مبارزان آزادی می نامیدند. امروز، در شورای اروپا، رهبر ارتش آزادیبخش کوزوو و پدر خواندۀ کوزوو، هاشم تاچی «متهم است که هدایت یک گروه سیاسی و بزهکار را پیش از جنگ به عهده داشته» و در چاقاق هروئین و علاوه بر این در فروش اعضای بدن انسان نیز  دست داشته است. حال ببینیم تحت نظارت او در دوران جنگ چه اتفاقی افتاده است: «دهکده ای در رریپ، در آلبانی مرکزی، توسط مردان ارتش آزادیبخش کوزوو به سالن جراحی تبدیل شده بود، و اسرای جنگی صرب را به آن جا برده و با ضربه ای به پشت گردن (مترجم : به عنوان داروی بی هوشی)، برای بیرون آوردن کلیۀ قربانی او را جراحی می کردند. چنین عملی البته با تبانی پزشکان خارجی(بر حسب گمانه زنی ها، به کمک پزشکان غربی) انجام می گرفته است. امروز واقعیت «جنگ بشر دوستانه» علیه یوگوسلاوی در سال 1999 آشکار شده است، ولی افشا گری در زمانی انجام می گیرد که کوزوو به عنوان کشوری مستقل مستقر شده و یک پایگاه نظامی بزرگ ایالات متحدۀ آمریکا نیز در آن ایجاد گردیده است.

اجازه دهید یک بار دیگر کمی به گذشته، به چند سال پیش از این بازگردیم. مجلۀ فرانسوی که به امور جغرافیای سیاسی اختصاص دارد (هرودوت)(6)، نقش اساسی شبکۀ تلویزیونی که در اختیار اپوزیسیون بود و شبکۀ غربی  را طی «انقلاب صورتی» در گرجستان به سال 2003 به روشنی توضیح داده است : این شبکه های تلویزیونی پی در پی تصاویری را به عنوان مدرک جرم از ویلای ادوارد شوارنادزه، یعنی رئیس جمهوری که باید برکنار می شد، نشان می دادند (که بعدا معلوم شد تمام آنها تحریف شده است).

پس از اعلام نتایج انتخابات که به پیروزی شوارنادزه انجامید، اپوزیسیون با اعتراض  آن را تقلبی تلقی کردند، و «تصمیم گرفتند در تفلیس راه پیمایی صلح آمیزی را به نمایندگی از مردم غرقه در خشم کشور سازمان دهی کنند». اگر چه از تمام گوشه و کنار کشور با پشتیبانی تبلیغاتی و مالی آدم هایشان را جمع کرده بودند، ولی در مجموع  بین 5000 تا 10000 نفر بیشتر نبودند و «چنین رقمی برای گرجستان بسیار ناچیز بود»! ولی با این وجود با صحنه پردازی های حرفه ای، پر بیننده ترین شبکۀ تلویزیونی کشور نتیجۀ کاملا متفاوتی را اعلام کرد : «تصاویر این جا هستند، قدرتمند، تصاویر مردمی که  جمهور آیندۀ شان را دنبال می کنند».

از این پس مقامات سیاسی بی اعتبار شدند، شیرازۀ امور کشور از هم گسیخته شد و اپوزیسیون متکبر و خشن تر از همیشه، به پشتیبانی رسانه های بین المللی و رهبران غربی به میدان آمد. کودتا آماده است و میخائیل ساکاشویلی را به قدرت را می رساند. میخائیل ساکاچویلی تحصیلاتش را در ایالات متحدۀ آمریکا گذرانده و به خوبی انگلیسی حرف می زند و به راحتی دستورات فرماندهانش را می فهمد.

 

انترنت به عنوان ابزاری برای آزادی

حال به رسانه های نوین بپرداریم که به ویژه برای خانم هلاری کلینتون و دولت اوباما بسیار حائز اهمیت است. طی تابستان 2009 در یکی از روزنامه های مشهور ایتالیایی می توانستیم چنین بخوانیم :

«از چند روز گذشته، در «توییتر»(7) تصویری از مرجعی نامشخص به جریان افتاده [...] که یک «عکس - نوشته» با ارزش نمادینۀ حائز اهمیتی را به ما نشان می دهد. یک زن با چادر سیاه، یک تی شرت سبز با شلوار جین در این تصویر دیده می شود : خاور دور و باختر دور در پیوند با یکدیگر. این زن تنها و پیاده است. دست راست او با مشت گره کرده بلند شده. مقابل او، تصویر تحمیل کنندۀ جیپ حامل احمدی نژا د که در پشت محافظین شخصی اش از سقف اتوموبیل بیرون زده است.

بازی حرکات در عین حال تحریک ناامیدانۀ زن، اسرارآمیز و رئیس جمهوری ایران را در بر می گیرد».

 به طور قطع «فتومونتاژ» در پی «واقعیت نمایی» بوده، و هدف از انتشار چنین تصویری نیز ایجاد انس و عادت در افکار و اعتقادات بوده است».

از سوی دیگر، تحریفات بسیاراند. در اواخر ماه ژوئن 2009، رسانه های نوین در ایران و تمام وسایل ارتباط جمعی در غرب تصویر دختر زیبایی را منتشر کردند که گلوله خورده بود : «خون ریزی می کند و از هوش می رود. چند ثانیۀ بعد، می میرد. هیچ کس نمی تواند بگوید که او بر حسب اتفاق گلوله خورده و یا هدف گرفته شده بوده است».

ولی جستجوی حقیقت آخرین موضوعی است که به آن فکر می کنیم(8) : به هر جهت بی فایده و حتی کاربی ثمری خواهد بود(9). اصل موضوع، چیز دیگری است : مهم این است که «از این پس انقلاب یک اسم دارد : ندا». در نتیجه می توان شعار دل خواه را منتشر ساخت : «ندای بی گناه علیه احمدی نژاد»، یا «نسل جوان شجاع علیه رژیم دیکتاتور». و پیغام مقاومت ناپذیر خواهد بود : «ناممکن است که بتوانیم به ویدئوی ندا سلطانی، لحظات کوتاهی که دوست هم راه او و پزشکی که سعی می کنند دختر جوان بیست و شش ساله را نجات دهند با خون سردی و عینیت نگاه کنیم».

به همان شکلی که در «فتومونتاژ» دیدیم، در این مورد تصویر ندا نیز ما با یک تردستی ماهرانه سر و کار داریم، که به دقت مورد بررسی قرار گرفته و اندازه گیری شده در تمام ابعاد (گرافیک، سیاسی و روانشناختی)، و تنها به هدف بی اعتبار ساختن ونفرت انگیز جلوه دادن دولت ایران (به ضمیمه در پائین مراجعه کنید).

به این ترتیب می رسیم به موضوع تحریف در مورد لیبی. یکی از مجلات ایتالیایی که به موضوع جغرافیای سیاسی اختصاص دارد، در رابطه با لیبی به «کاربرد استراتژی دروغ» مطالبی را مطرح کرده، و موضوعاتی مانند [گورستان جمعی تقلبی] را که پیش از این مطرح کردیم، تأیید کرده، ولی با این وجود جزئیاتی را پیش کشیده است که توجه شما را به آن جلب می کنم. شیوه های فنی که از ده ها سال پیش به کار می برند و به آن مفتخر نیز هستند، از هم اکنون با پیدایش رسانه های نوین به توان فوق العاده ای دست یافته است. ترفند چنین است که : «رسانه ها، در وحلۀ اول جنگ را به مثابه رویارویی جبهۀ قدرت و جبهه ای که فاقد قدرت بوده و بی دفاع است به نمایش می گذارند، و سپس خیلی باشتا ب این رویارویی را به  برخورد خوب و بد مطلق تبدیل می سازند».

در چنین شرایطی، رسانه های نوین با نتایج متناقضی که ایجاد می کند، و با وجود ترفندهای فنی در تحریف بازنمایی واقعیت نه تنها از ابزار آزادی (به شکلی که برخی ادعا می کنند) بسیار دور است بلکه قویا گواه بر تنزل آزادی انتخاب تماشاگر (یا خوانشگر) است»، «فضاهایی که به تحلیل منطقی اختصاص یافته، به منتهی درجه تنزل محدود شده، به ویژه با بهره برداری از تأثیرات حسی که تصاویر پی در پی و سریع می تواند روی تماشاگران داشته باشد».

بر این اساس، قاعده ای را که پیش از این در مورد رادیو و تلویزیون مشاهده کرده بودیم، دررابطه با رسانه های نوین نیز می بینیم : به این معنا که ابزاری با توانایی هایی که موجب آزادی (فکری و سیاسی) افراد تلقی می شود، در عین حال می تواند در جهت معکوس عمل کند و امروز می بینیم که غالبا به چنین سرنوشتی نیزمی انجامد.

حدس این موضوع که بازنمایی جنگ در لیبی به شکل نبرد خیر و شر تا مدت زیادی نمی تواند دوام بیاورد، ولی اوباما و هم پیمانانش، امیدوارند که در این فاصله به اهدافشان که به هیچ عنوان بشر دوستانه نیست، برسند.

 

ضمیمه :

همین یک لحظۀ پیش از تی یری میسن یک پیغام دریافت کردم که آموزنده و روشنگر به نظرم می رسد. ا ز او خیلی سپاسگذارم.

دومینیکو لوسوردو.

«فیسبوک در سوریه :

از آغاز تظاهرات در درعا، یک صفحۀ فیسبوک زیر عنوان «انقلاب سوریه 2011» ایجاد شد: شعار تبلیغاتی غیر قابل تصور برای انقلابی های حقیقی : اگر در سال 2011 موفق نشویم، ادامه نخواهیم داد؟ (!). در یک روزف این صفحه 80000 دوست، تقریبا تمام حساب های فیسبوک در یک روز باز شده بود. یعنی چیزی که امکان ناپذیر است، مگر این که دوستان از جمله حساب های مجازی باشند که توسط لوژیسیل ایجاده شده باشد.


May 4th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی